دیشب برای دخترم خواستم کمی خشکبار بگیرم به دکان که رفتم چشمم به بادام زمینی ها افتاد یه لحظه ذهنم رفت به سالهای چهل چهل دو و بدون مکث به آقای فروشنده گفتم همین . خوب من با بادام زمینی خاطره ی خوشی دارم...
اگه میخای این خاطره دل نشین رو بخونی باید یه لحظه تصویر مات بشه