در تاکسی
نشسته بودم توی تاکسی
یه وقت دیدم از پشت سر یکی داره نوربالا میزنه راننده تاکسی با آرامش غیرفابل وصف بهش راه نداد.
راننده نوربالازن از سمت راست سبقت گرفت و داد زد "عامو چرا نمیری یه ساعته نور بالا میزنم...."
راننده فقط لبخندی ملیحانه زد...
رسیدیم به چراغ قرمزکه دیدم نوربالازن کنارمون وایستاده و دوباره شروع کرد به ناسزا گفتن.
راننده بازم با آرامش گفت خوب مگه کجا میخای بری الان اومدی پشت چراغ قرمز وایستادی
نوربالا زن گفت : میخام برم سر .... ق....ب...م
چراغ سبز شد....
نوربالازن که جلو افتاد رو کردم به راننده و گفتم شما عصبانی نشید مگه چی شده ما آدما زود عصبانی میشیم و نباید دعوا درست کنیم حالا طرف ته تهش با خودش میگه یارو بی عرضه بود و زور منو نداشت.
چشمت روز بد نبینه...
راننده پاشو گذاشت روی گاز
رسید به نوربالازن
پرید بیرون
حالا بزن کی بزن
و من مات ومبهوت....
....................................
نتیجه می گیریم که : باید به جای نور بالا زدن، فقط بوق زد