نمیخوام این روزها تمام شود که من هم تمام میشوم
نمیخواهم این ثانیه های خوشمزه به روزهای تلخ هر روزم بدل شود
نمیخواهم این لحظات روحانی تمام شود
چقدر این روزها راحت با خدا گپ میزدیم چقدر بی تکلف و بی مشقت درددل می کردیم و چقدر حال ما خوب بود
چه کسی گفته خنده بر هر درد بی درمان دواست این روزها هر دردی داشتیم برآن گریه کردیم و دردها آب شدند
نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم راحت شوم از گرسنگی و تشنگی و بی حالی
ای ثانیه های دم افطار ای لحظه های شیرین سحر ای نفس های ذکر گوی من ای خواب های عابد من مرا از خاطرتان مبرید و مرا با خود ببرید
صدای مرا می شنوید؟؟؟
در آزمون موسسه ای بزرگ، مقام اول را کسب کرد
به آن موسسه نرفت
***
می گفت : موسسه ای که رتبه ی اولش من باشم، معلوم است چه جایی ست
بچه تر که بودیم
عیدی که می گرفتیم هر چند دقیقه یکبار عیدی هایمون رو میشمردیم و بزرگتر های طرفای ما میگفتند "نشمار وقتی میشماری کم میشه" اینکه این حکمت ار کجا نشات می گرفت و بر اساس کدام خبر یا دلیل عقلی بود بماند ولی ما باورمان شد که اگر چیزی را بشمری کم میشود
***
این روزها دارم برای خدایم گناهانم را میشمرم و می دانم گناهانم کم میشود