تکیه بر باد
يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۵۰ ب.ظ
چند وقت قبل پس از سالیان متمادی که از انتظارم میگذشت شعری به ذهنم آمد
اینطرف و آنطرف در پی یک خودکار و کاغذ بودم
نیافتم
گوشیم خراب شده بود
گوشی پدرعزیزم را برداشتم
شروع کردم به تایپ کردن
چه شعری شد
از آنها که بعد هر بیتی نه هر مصرعی میگویی "هوووووووم"
.....
امروز آمدم تا شعر را در کاغذی نفیس بنویسم
.....
پدرم هیچ گاه عادت ندارد گوشیش پر باشد
.....
نتیجه داستان : انتظار دونوع است سوزاننده
۹۳/۰۵/۱۲